آحاد
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- عربی
آوایش[ویرایش]
- /آحاد/
اسم[ویرایش]
آحاد
- مردم، افراد، کسان؛ جمعِ احد؛ یکان، یکها. یکیک افراد و اشخاص.
- (ریاضی): یکان، دسته اعداد نخستین از صفر تا نُه.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن
زبان دیگر[ویرایش]
- زبان معیار باستان
آوایش[ویرایش]
- /آحادِ/
صفت[ویرایش]
آحادِ
- همیشگی، پیوسته، مدام، در حالت صفت مفعولی قرار گرفتن.
- آحادٍ ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش آحا - دِ قابل تجزیه باشد و به معنی مفعولیت دائم بوده است.