آستانه
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /آستانه/
اسم[ویرایش]
آستانه
- (ساختمان): بخش پایین چهارچوب دَر که روی زمین قرار میگیرد. چوب زیرین دَر.
- (مجاز): آستان. بارگاه شاهان. آرامگاه بزرگان دین، بقاع متبرکه.
- حد یا تراز معیّنی که یک کمیت به محض رسیدن به آن، منشاء اثری خاص شود. مقدمه، وسیله.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/فرهنگ شمس
زبان زبان[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- بهاری
آوایش[ویرایش]
- /آز/سانَه/
کهن واژه[ویرایش]
آزسانه
- معنی اول آزسانهَ در زبان بهاری همان آستانه است.
- اما تلویحا به معنی سرزنش کم نما، مؤاخده کم کُن نیز هست. آزسانهَ زمانی وقوع مییافت متهمی را مقابل آستانه، موبد یا بزرگی مؤاخذه نماید.