ابجد

از ویکی‌واژه

(اَ جَ)رفاقت

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارتست از: ا، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ. از این حروف هشت کلمه ساخته‌اند بدین ترتیب: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ. برای هر یک از این حروف عددی معین کرده‌اند به نام حساب ابجد یا حساب جُمَُل بدین ترتیب:

  1. همزه
  2. ب
  3. ج
  4. د
  5. ه
  6. و
  7. ز
  8. ح
  9. ط
  10. ی
  11. ک ۲۰ - ل ۳۰ - م ۴۰ - ن ۵۰ - س ۶۰ - ع ۷۰ - ف ۸۰ - ص ۹۰ - ق ۱۰۰ - ر ۲۰۰ - ش ۳۰۰ - ت ۴۰۰ - ث ۵۰۰ - خ ۶۰۰ - ذ ۷۰۰ - ض ۸۰۰ - ظ ۹۰۰ - غ ۱۰۰۰. حساب ابجد در ادبیات فارسی برای ساختن ماده تاریخ به کار می‌رود و قاعده اش آن است که: با این حروف مصرع یا جملة کوتاهی می‌سازند که اگر اعداد مربوط به حروف با هم جمع شوند تاریخی که منظور گوینده بوده به دست می‌آید مثل کلمة «عدل مظفر» که بر سر در مجلس شورا نوشته شده و منظور تاریخ صدور فرمان مشرطیت توسط مظفرالدین شاه

استعاره[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین
  1. نوعی ترتیب بیان حروف الفبای عربی.به ترتیب عبارتند از: ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ.
  1. برایش کاربردهای جادویی و اساطیری هم ذکر كرده‌اند.