برگشتن
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /بر/گشتن/
مصدر لازم[ویرایش]
برگشتن
- رجعت کردن، منصرف شدن، تغییر یافتن، واژگون شدن.
فعل[ویرایش]
- مراجعت کردن.
متردافها[ویرایش]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | برگشتن | ||||||
بن ماضی | برگشت | ||||||
بن مضارع | برگرد | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | برگشتم | برگشتی | برگشت | برگشتیم | برگشتید | برگشتند | |
استمراری | میبرگشتم | میبرگشتی | میبرگشت | میبرگشتیم | میبرگشتید | میبرگشتند | |
کامل | برگشته بودم | برگشته بودی | برگشته بود | برگشته بودیم | برگشته بودید | برگشته بودند | |
التزامی | برگشته باشم | برگشته باشی | برگشته باشد | برگشته باشیم | برگشته باشید | برگشته باشند | |
مستمر | داشتم میبرگشتم | داشتی میبرگشتی | داشت میبرگشت | داشتیم میبرگشتیم | داشتید میبرگشتید | داشتند میبرگشتند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | برگردم | برگردی | برگردد | برگردیم | برگردید | برگردند | |
استمراری | میبرگردم | میبرگردی | میبرگردد | میبرگردیم | میبرگردید | میبرگردند | |
کامل | برگشتهام | برگشتهای | برگشته/برگشتهاست | برگشتهایم | برگشتهاید | برگشتهاند | |
ملموس | دارم میبرگردم | داری میبرگردی | دارد میبرگردد | داریم میبرگردیم | دارید میبرگردید | دارند میبرگردند | |
التزامی | ببرگردم | ببرگردی | ببرگردد | ببرگردیم | ببرگردید | ببرگردند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم برگشت | خواهی برگشت | خواهد برگشت | خواهیم برگشت | خواهید برگشت | خواهند برگشت | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | ببرگرد | ببرگردید | |||||
نهی | نبرگرد | نبرگردید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین