تسمه
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- ایرانی
آوایش[ویرایش]
- [تَسْمِه]
اسم[ویرایش]
تسمه
- بند چرمی که بدان چیزی را بندند.
- چرم خام و دوال چرمی باشد. (برهان)، (ناظم الاطباء)
- چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. (آنندراج)
- از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه. (حاشيه برهان چ معين)
دشتی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- کمربند.
- بند چرمی که بدان چیزی را بندند.
استعاره[ویرایش]
- تسمه از گُرده کسی کشیدن: کارهای پرمشقت به کسی تحمیل کردن. کسی را مرعوب کردن.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین