جانماز

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • [جا/نَماز]

اسم مرکب[ویرایش]

جانماز

  1. سجاده. فرشی كوچك كه بر كف اتاق يا زمين گسترند و روي آن نماز گزارند.
  2. پلاسی که مخصوص نماز است و در وقت نماز گزاردن آن‌را گسترده و در روی آن سجده بجای آورند. (ناظم الاطباء).
  3. مخفف جای‌نماز. جامه‌ای که در آن مهر و سبحه نهند و گاه نماز خواندن در زير پيشانی و روی گسترند

مثال[ویرایش]

  1. جلوه شمشير از روی تو تا محراب شد -- برگرفته از جهان دل جانماز انداخته (اسير (بهار عجم)
  2. دو شال سفيد آورد صبح راز -- که سازد يکي زان دو تا جانماز (ملاطغرا)
  3. برميکنم بروی ميان بند جانماز -- لنگوته را معارض شلوار ميکنم (نظام قاری)

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین