جو

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. رود کوچک.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(جَ وّ)

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  1. کنایه از: اوضاع و احوال.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(جُ)

  1. گیاهی از خانوادة گندمیان جزو دستة غلات که دارای سنبلة ساده‌ای

استعاره[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

اسم[ویرایش]

  1. جوغ. یوغ. جغ. جوه: چوبی که به وقت شیار کردن زمین بر گردن گاو گذارند.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

برگردان‌ها[ویرایش]

عربی[ویرایش]

  1. هوای گرداگرد زمین، اتمس

جو :(jow) در گویش تونی و گویش گنابادی به معنای ای جان ، جان ، آفرین ، احسنت ، دل و قلب ،واژه ای است که برای ابراز در موقعیت شهوت انسان با دیدن زن یا دختر یا پسری خوشگل بکار میرود.

ایتالیایی

اسم[ویرایش]

orzo

انگلیسی
grain