خربزه

از ویکی‌واژه

خربزه ایوانه‌کیف

فارسی[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • نیاهندوایرانی

آوایش[ویرایش]

  • [خِر/بِزع]

اسم[ویرایش]

خربزه

  1. میوه‌ای که بوته آن یکساله و پرورش دهندگان آن را بُستانکار می‌نامند تخصص ویژه می‌خواهد. میوه نارس یا شیرین نشد خربزه را خِرچع می‌نامند.
    یک مثل قدیمی و پندآموز می‌گوید: خربزه شاه است انگور پادشاه.

ریشه شناسی ۲[ویرایش]

  • فارسی

اسم[ویرایش]

خَ بُ زِ

  1. گیاهی است از تیره کدوییان که میوه‌اش درشت و شیرین و آب‌دار.

استعاره[ویرایش]

  1. پوست خربزه زیر پای کسی گذاشتن کنایه از: وسیلة اغفال کسی را فراهم کردن و او را دچار لغزش ساختن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

––––

برگردان‌ها[ویرایش]