خیمه

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • /خَیمِه/

اسم[ویرایش]

خیمه

  1. چادر انفرادی معمولا از چوب و پارچه، که در گذشته در میادین جنگ معمولا به تعداد زیاد پیرامون چادر اصلی برپا می‌شد.
    سوی خیمه رفتند هر دو گروه.....یکی سوی دشت و دگر سوی کوه (شاهنامه)

خیمه شب‌بازی[ویرایش]

  1. نمایش عروسکی. یکی از هنرهای نمایشی که در آن عروسک‌ها را از پشت پرده یا خیمه کوچکی به وسیله سیم یا نخ به حرکت درآورند و یک تن از داخل خیمه به زبان آن‌ها سخن گوید.

مثال[ویرایش]

  1. خیمه روی آب زدن کنایه از: کار بی ثبات یا زیان آور انجام دادن.

جستارهای وابسته[ویرایش]

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین