دزدیدن
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- [دُ دَ]
مصدرلازم[ویرایش]
دزدیدن
- بردن مال یا پول دیگران به طور مخفی.
فعل[ویرایش]
- کنش برداشتن مال دیگری برای خود در نهان.
- تو عقل خويش را از می نگهدار / تو می را عقل دزديدن مياموز . «مولوی»
مترادفها[ویرایش]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | دزدیدن | ||||||
بن ماضی | دزدید | ||||||
بن مضارع | دزد | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | دزدیدم | دزدیدی | دزدید | دزدیدیم | دزدیدید | دزدیدند | |
استمراری | میدزدیدم | میدزدیدی | میدزدید | میدزدیدیم | میدزدیدید | میدزدیدند | |
کامل | دزدیده بودم | دزدیده بودی | دزدیده بود | دزدیده بودیم | دزدیده بودید | دزدیده بودند | |
التزامی | دزدیده باشم | دزدیده باشی | دزدیده باشد | دزدیده باشیم | دزدیده باشید | دزدیده باشند | |
مستمر | داشتم میدزدیدم | داشتی میدزدیدی | داشت میدزدید | داشتیم میدزدیدیم | داشتید میدزدیدید | داشتند میدزدیدند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | دزدم | دزدی | دزدد | دزدیم | دزدید | دزدند | |
استمراری | میدزدم | میدزدی | میدزدد | میدزدیم | میدزدید | میدزدند | |
کامل | دزدیدهام | دزدیدهای | دزدیده/دزدیدهاست | دزدیدهایم | دزدیدهاید | دزدیدهاند | |
ملموس | دارم میدزدم | داری میدزدی | دارد میدزدد | داریم میدزدیم | دارید میدزدید | دارند میدزدند | |
التزامی | بدزدم | بدزدی | بدزدد | بدزدیم | بدزدید | بدزدند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم دزدید | خواهی دزدید | خواهد دزدید | خواهیم دزدید | خواهید دزدید | خواهند دزدید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بدزد | بدزدید | |||||
نهی | ندزد | ندزدید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین