دستور
فارسی[ویرایش]
(دَ)
ریشه لغت[ویرایش]
از فارسی میانه dastwar، نهایتاً از نیا-هندواروپایی -deyḱ* «نشان دادن، اشاره کردن». همریشه با سانسکریت दिशति (diśáti) «اشاره کردن، دستور دادن، تعلیم دادن، نمودن»، انگلیسی teach.
اسم[ویرایش]
٬دستور'
- فرمان، امر؛ وزیر، مشاور؛ قاعده، روش؛ اجازه، پروانه؛ برنامه.
- (ادبی): دانش بررسی ساخت، نحوه کاربرد، و روابط کلمهها و جملهها در یک زبان، و در زبانشناسی، دانش توصیف توانش زبانی و ژرفساختی سخنگویان یک زبان.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین