دستور

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

(دَ)

ریشه لغت[ویرایش]

از فارسی میانه dastwar، نهایتاً از نیا-هندواروپایی -deyḱ* «نشان دادن، اشاره کردن». همریشه با سانسکریت दिशति (diśáti) «اشاره کردن، دستور دادن، تعلیم دادن، نمودن»، انگلیسی teach.

اسم[ویرایش]

٬دستور'

  1. فرمان، امر؛ وزیر، مشاور؛ قاعده، روش؛ اجازه، پروانه؛ برنامه.
  2. (ادبی): دانش بررسی ساخت، نحوه کاربرد، و روابط کلمه‌ها و جمله‌ها در یک زبان، و در زبانشناسی، دانش توصیف توانش زبانی و ژرف‌ساختی سخن‌گویان یک زبان.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین