دند

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

(دَ)

صفت[ویرایش]

  1. احمق، کودن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(~.)

اسم[ویرایش]

  1. استخوان پهلو، دنده.
  2. دندان.
  3. افزاری است جولاهگان را و آن چوبی است دندانه دندانه به عرض پارچه‌ای که بافند و از هر دندانه تاری می‌گذرانند.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین