دیدار

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

(اِم

صفت[ویرایش]

  1. دیدن، رؤیت.
  2. چهره، سیما.
  3. بصیرت، بینایی.
  4. واژه دیدار معادل ابجد 219 تعداد حروف 5 تلفظ didār نقش دستوری اسم ترکیب (اسم مصدر) [پهلوی: ditār] مختصات (اِمص .) آواشناسی didAr الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید

صفت[ویرایش]

  1. پدیدار، مریی.
  2. نظارت، مصلحت.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

ایتالیایی

اسم[ویرایش]

visita

انگلیسی
visitational