زند

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • پارسی میانه (پهلوی)
جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ زند (اوستا) دارد

آوایش[ویرایش]

  • /زَند/

اسم[ویرایش]

زند

  1. تفسیر، شرح، شرح اوستا. تفسیراتی منظم به متون اوستا.
  2. آهنی که بر سنگ زنند و از آن آتش بجهد، چخماخ.
  3. چوب آتش زنه که آن را بر چوب دیگر سایند تا آتش بوجود آید. چوب بالایین را «زند» و چوب زیرین را «پازند» نامند.

صفت[ویرایش]

  1. بزرگ، عظیم، نیرومند.

زبان دیگر[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • عربی

اسم[ویرایش]

  1. ساعد، بند دست.

زبان دیگر[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • آذری

صفت[ویرایش]

زِندَ

  1. مترادف زنده زبان فارسی، در گویش بهاری.
    زِندَ دِ؟ جانِه وار؟.
    زنده هست؟ جان دارد؟.

مترادف‌ها[ویرایش]

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین