زه
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /زِه/
اسم[ویرایش]
زه
- چله کمان.
- کمان بزه را به بازو فگند ..... به بند کمر بر بزد تیر چنگ
- کناره چیزی.
- نطفه.
- بچه.
- چشمه.
- (شبهجمله): از ادات تحسین به معنی خوشا، آفرین.
صفت[ویرایش]
- زاییدن.
- تراوش آب از درز چیزی.
ضمیر[ویرایش]
زبان دیگر[ویرایش]
- عربی
- زیق
زبان دیگر[ویرایش]
- فرانسوی
- فرانسوی از فنلاندی
زبان دیگر[ویرایش]
- پشتو
- زی
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- شاهنامه: ISBN 964-5566-35-5
←