ساز

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی

فارسی

اسم[ویرایش]

  1. هریک از آلات موسیقی.
  2. وسایل زندگی.
  3. سامان، نظم و ترتیب.
  4. استعداد، آمادگی.
  5. ابزار، آلت.
  6. نغمة موسیقی، آهنگ.
  7. تجهیزات جنگی، جنگ - افزار.
  8. جامه، لباس.
  9. مکر، حیله، فریب. ؛ به ~ کسی رقصیدن کنایه از: بازیچة کسی شدن، ندانسته از کسی فرمان بردن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

به التی گویند که صداهای موزون وگوش نواز (موسیقی)

  1. از خودبروز میدهد Instrument

برگردان‌ها[ویرایش]

ایتالیایی

اسم[ویرایش]

strumento

انگلیسی
winegrower