سند

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  • پهلوی
جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ سند دارد

آوایش[ویرایش]

  • [سند]

اسم[ویرایش]

سند

  1. مدرک، بنچاق، نسک.
  2. بچه‌ای که از سر راه بردارند، حرامزاده.
  3. سِنْد :(send) در گویش گنابادی یعنی حرامزاده ، ولد زنا ، کودکان متولد از رابطه خارج از چهارچوب زناشویی رسمی در آیین گبری را میگفته اند.

جای نام[ویرایش]

  1. رود بزرگی که از دره‌ای میان هیمالیا و قره‌قورم سرچشمه می‌گیرد و از دره‌ی تاریخی میان هند و افغانستان می‌گذرد و به دریای عمان می‌ریزد.
  2. سرزمینی که نیرو برای جنگ به کوه هماون ارسال کرده بود و پای در رکاب پیران و پیران متحد افراسیاب بود.
    کشانی و شگنی و سقلاب و هند ..... چغانی و رومی و وهری و سند

ریشه‌شناسی ۲[ویرایش]

  • عربی
  • [سَنَد]
  1. چیزی که به آن اعتماد کنند.
  2. نوشته، مدرک.
  3. (جمع): اسناد.

منابع[ویرایش]


برگردان‌ها[ویرایش]