مثل
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- ایرانی
آوایش[ویرایش]
- /مِثْل/---/مثل (جمع امثال)
قید[ویرایش]
مِثل
- مانند، نظیر، شببه، همتا.
ریشه شناسی۲[ویرایش]
آوایش[ویرایش]
- /مَثَل/---/مثل (جمع مثال)
اسم[ویرایش]
مَثَل
- گفتاری کوتاه و شایع و معمولا در قالب بیانی کلیشهای و بیانکننده حالتی نمادین با معنای عمیق و اندرزگونه و دارای مصادیق متعدد که موضوع یا روی داد مورد مجادله و بحث را به آن تشبیه میمنند، مانند « باد آورده را، باد میبرد».
استعاره[ویرایش]
- مِثل موم: بسیار نرم.
- مِثل تیر: بسیار تند.
- مِثل استخوان: بسیار لاغر.
- مِثل بره:بسیار رام.
- مِثل شیشه: بسیار شکننده.
- مِثل آدم: شایستة آدمیزاد.
زبان دیگر[ویرایش]
- عربی
قید[ویرایش]
مُثُل
- مثال ؛ مانندها، شبیهها.
ریشه شناسی۲[ویرایش]
اسم[ویرایش]
مَثَل
- سخن مشهور، داستان، قصه، عبرت، پند، اندرز.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن