پوشیدن
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /بپوشند/
مصدر فعل متعدی[ویرایش]
پوشیدن
- به تن کردن لباس، کفش، جوراب، زیورآلات، اشیای حفاظتی، و مانند آنها؛ لباس پوشیدن، جامه بر تن کسی کردن.
- نهفتن، پنهان کردن.
فعل[ویرایش]
- به تن کردن
واژههای مشتقشده[ویرایش]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | پوشیدن | ||||||
بن ماضی | پوشید | ||||||
بن مضارع | پوش | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | پوشیدم | پوشیدی | پوشید | پوشیدیم | پوشیدید | پوشیدند | |
استمراری | میپوشیدم | میپوشیدی | میپوشید | میپوشیدیم | میپوشیدید | میپوشیدند | |
کامل | پوشیده بودم | پوشیده بودی | پوشیده بود | پوشیده بودیم | پوشیده بودید | پوشیده بودند | |
التزامی | پوشیده باشم | پوشیده باشی | پوشیده باشد | پوشیده باشیم | پوشیده باشید | پوشیده باشند | |
مستمر | داشتم میپوشیدم | داشتی میپوشیدی | داشت میپوشید | داشتیم میپوشیدیم | داشتید میپوشیدید | داشتند میپوشیدند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | پوشم | پوشی | پوشد | پوشیم | پوشید | پوشند | |
استمراری | میپوشم | میپوشی | میپوشد | میپوشیم | میپوشید | میپوشند | |
کامل | پوشیدهام | پوشیدهای | پوشیده/پوشیدهاست | پوشیدهایم | پوشیدهاید | پوشیدهاند | |
ملموس | دارم میپوشم | داری میپوشی | دارد میپوشد | داریم میپوشیم | دارید میپوشید | دارند میپوشند | |
التزامی | بپوشم | بپوشی | بپوشد | بپوشیم | بپوشید | بپوشند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم پوشید | خواهی پوشید | خواهد پوشید | خواهیم پوشید | خواهید پوشید | خواهند پوشید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بپوش | بپوشید | |||||
نهی | نپوش | نپوشید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ لغت دهخدا
- فرهنگ بزرگ سخن