کله

از ویکی‌واژه

(کِ لَّ)

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

پهلوی

دکتر کزازی در مورد واژه ی "کله " می نویسد : ( ( کله kola به معنی کاکل و طرّه است و ریختی از" کلاله". می تواند بود که ستاک واژه همان باشد که در" کلاه" نیز دیده می آید. ) )

( ( همه گیل مردان چو شیر یله

ابا طوق زرین و مشکین کُله ) )

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۹. )

اسم[ویرایش]

  1. روپوش، پشه بند، سایبان،

جمع[ویرایش]

  1. کِلَل.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کَ یا کِ لِ)

  1. بخیه کردن خیاط جامه را.
  2. هر مرتبه‌ای که سوزن را بر جامه فرو برند و برآرند.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کَ لِ)

  1. اجا
  1. شرم مرد، ذکر.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کَ لَّ یا لُِ)

  1. سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان)
  1. هر چیز گرد.
  2. هوش، عقل.
  3. جمجمه (جانوری)
  1. ویژگی آجری که از عرض چیده شده باشد ؛ ~ی کسی بوی قرمه سبزی دادن کنایه از: توقعات و انتظارات فزون تر از حد خود در سر پروراندن، داخل سیاست شدن و سخنان ضد حکومت گفتن. ؛ ~ی کسی گرم شدن کنایه از: مست شدن. ؛پس ~ی کسی زدن کنایه از: کسی را به کاری واداشتن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کَ لَ یا لِ)

  1. رخساره، روی، چهره.
  2. گوی که در وقت خندیدن بر دو طرف روی پیدا شود.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کُ لَ هْ)

قید[ویرایش]

  1. دیگدان.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کُ لَ یا لِ)

صفت[ویرایش]

  1. کوتاه، ناق
  1. بی دم، بی دسته.

اسم[ویرایش]

  1. مخفف کلاه.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
pate