گذاشتن
بگذارم
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /گُذاشتَن/
مصدر فعل متعدی[ویرایش]
گذاشتن
- نهادن، قرار دادن چیزی در جایی. عبور دادن، گذرانیدن. سپری کردن.
مصدر لازم[ویرایش]
- عبور کردن. اجازه دادن، مهلت دادن. واگذاشتن، تسلیم کردن. وضع کردن، تأسیس کردن. به جا گذاشتن، باقی گذاشتن. ترک کردن، رها کردن. عفو کردن، بخشودن.
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | گذاشتن | ||||||
بن ماضی | گذاشت | ||||||
بن مضارع | گذار | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | گذاشتم | گذاشتی | گذاشت | گذاشتیم | گذاشتید | گذاشتند | |
استمراری | میگذاشتم | میگذاشتی | میگذاشت | میگذاشتیم | میگذاشتید | میگذاشتند | |
کامل | گذاشته بودم | گذاشته بودی | گذاشته بود | گذاشته بودیم | گذاشته بودید | گذاشته بودند | |
التزامی | گذاشته باشم | گذاشته باشی | گذاشته باشد | گذاشته باشیم | گذاشته باشید | گذاشته باشند | |
مستمر | داشتم میگذاشتم | داشتی میگذاشتی | داشت میگذاشت | داشتیم میگذاشتیم | داشتید میگذاشتید | داشتند میگذاشتند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | گذارم | گذاری | گذارد | گذاریم | گذارید | گذارند | |
استمراری | میگذارم | میگذاری | میگذارد | میگذاریم | میگذارید | میگذارند | |
کامل | گذاشتهام | گذاشتهای | گذاشته/گذاشتهاست | گذاشتهایم | گذاشتهاید | گذاشتهاند | |
ملموس | دارم میگذارم | داری میگذاری | دارد میگذارد | داریم میگذاریم | دارید میگذارید | دارند میگذارند | |
التزامی | بگذارم | بگذاری | بگذارد | بگذاریم | بگذارید | بگذارند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم گذاشت | خواهی گذاشت | خواهد گذاشت | خواهیم گذاشت | خواهید گذاشت | خواهند گذاشت | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بگذار | بگذارید | |||||
نهی | نگذار | نگذارید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین