گنده

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

(گَ دِ)

صفت[ویرایش]

  1. گندیده، عَفِن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ فارسی معین

(گُ دِ)

  1. درشت، خشن یا بزرگ.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ فارسی معین

(گُ دَ یا دِ)

اسم[ویرایش]

  1. گلوله‌ای که از خمیر به جهت یک عدد نان درست کنند؛ چانهٔ خمیر.

صفت[ویرایش]

  1. مدور، گِرد.
  2. کوفتهٔ بزرگی که از گوشت سازند و در شُله‌پلو و آتش اندازند.
  3. گرهی که از بدن برآید و درد نکند؛ ثؤلول، آژخ.
  4. تختهٔ کفشگران.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ فارسی معین

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
whopper