یار

از ویکی‌واژه

اسم[ویرایش]

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  1. دوست، همدم، معشو

قید[ویرایش]

  1. مجازاً رفیق یک رنگ و مواف

قید[ویرایش]

  1. ناصر، معین.
  2. همراه. ؛ ~ گرفتن در بازی یک یا چند تن از بازیکنان را برای کمک به خود برگزیدن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

پسوند[ویرایش]

دارندگی: هوشیار (دارای هوش)

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
yokefellow