یخ

از ویکی‌واژه
یک آبشار یخ زده گنج‌نامه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • فارسی
جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ یخ دارد

آوایش[ویرایش]

  • /یَخ/

اسم[ویرایش]

یخ

  1. (فیزیک): آبی که به صورت منجمد درآمده باشد.

ریشه‌شناسی۲[ویرایش]

از نیا-ایرانی *aixa- (بسنجید با آسی их (ix)، پشتو جح (ǰaḥ) و اوستایی: 𐬀𐬉𐬑𐬀 (aēxa) ), از نیا-هندو-ایرانی, از نیا-هندو-اروپایی *h₁eyH-. بسنجید با لیتوانیایی ýnis (ژاله فسرده), روسی иней (ínej, سرماریزه), آلمانی Eis, انگلیسی ice.

جستارهای وابسته[ویرایش]

  1. یخچال، یخ‌زده، یخاب، جمس، هسر، هسیر، ثلج، جمد، جمود، جلید، خسر

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین
  • لغتنامه دهخدا
  • امثال و حکم دهخدا