آخشیج
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- ایرانی
آوایش
[ویرایش]- /اَخشیج/
اسم
[ویرایش]اخشیج (قدیم)
- (قدیمی): در نزد قدما، عنصر؛ هر یک از چهار عنصر آتش، هوا، آب، خاک.
- اگر جهان خِرَد خوانیَم رواست که من/ هم اخشیجم و هم مرکزم و هم ارکانم. «مسعودسعد»
- عنصر، هیولی، ضد، مخالف.
| ترجمه | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| ||||||||
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن