اذن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِذن/
اسم
[ویرایش]اذن
- اجازه، فرمان، رخصت. رخصت دادن، اجازه دادن.
- (فقه): اجازهای که صاحب حقی به کسی که ممنوع از آن حق است، میدهد تا در آن حق تصرف کند.
اسم
[ویرایش]اُذُن
- گوش.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت مغین