پرش به محتوا

ازملک

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /اَزمَلَک/

اسم

[ویرایش]

ازملک (گیاهی)

  1. گیاهی پیچنده و خادار از خانواده سوسن، که میوه آن سرخرنگ و گرد، و ریشه آن دارویی است.
  2. حوزه: [زیست‌شناسی- علوم گیاهی]: سرده‌ای از اَزمَلَکیان بالاروندۀ چوبی یا خاردار با ۳۰۰ تا ۳۵۰ گونه که در نواحی معتدل و گرمسیری و نیمه‌گرمسیری می‌رویند.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن

«اَزمَلَک» هم‌ارزِ «Smilax»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل، دفتر هشتم، فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان، تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۱۴۳-۰۸-۸