اسفنج
ظاهر
(اِ فَ)
فارسی
[ویرایش]اسفنج یا سِبَنْج :(esfanj or sebanj) در گویش گنابادی یعنی اسپند ، دانه های خار های بیابانی که به جهت دوری از چشم زخم و یا برای دعا خوانی و سحر در آتش میاندازند تا بسوزد و بلایا را از زندگی انسان دور کند.
ریشهشناسی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- جانوری است گیاه شکل که در ته دریا به صورت دستههای چسبیده به سنگها زندگی میکند، دارای سوراخها و شکافهای بسیاری
استعاره
[ویرایش]- ابرکهن و ابرمرده نیز گفته میشود.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
فارسی
[ویرایش](اِ فَ)
اسم
[ویرایش]- ابر، وسیلهای که برای شستشو به کار میرود.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- sponge