اهلحال
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اَهل/حال/
اسم مرکب
[ویرایش]اهلحال (گفتگو) (مجاز)
- آنکه اهل گفتن و خندیدن و شوخی است و با هر کس به فراخور حال او دمخور میشود.
- آنکه مایل به معاشقه با دیگران است. (زن).
- آنکه با ذوق عارفانه و دریافتهای روحانی به معرفت دست مییابد. مقابل اهل قال.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن