بناستن
فارسی[ویرایش]
مصدر[ویرایش]
فعل[ویرایش]
بناستن
- /بُناسْتَنْ/
| گردانش فارسی | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | بناستن | ||||||
| بن ماضی | بناست | ||||||
| بن مضارع | بناس | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | بناستم | بناستی | بناست | بناستیم | بناستید | بناستند | |
| استمراری | می‌بناستم | می‌بناستی | می‌بناست | می‌بناستیم | می‌بناستید | می‌بناستند | |
| کامل | بناسته‌بودم | بناسته‌بودی | بناسته‌بود | بناسته‌بودیم | بناسته‌بودید | بناسته‌بودند | |
| التزامی | بناسته‌باشم | بناسته‌باشی | بناسته‌باشد | بناسته‌باشیم | بناسته‌باشید | بناسته‌باشند | |
| مستمر | داشتم می‌بناستم | داشتی می‌بناستی | داشت می‌بناست | داشتیم می‌بناستیم | داشتید می‌بناستید | داشتند می‌بناستند | |
| حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | بناسم | بناسی | بناسد | بناسیم | بناسید | بناسند | |
| استمراری | می‌بناسم | می‌بناسی | می‌بناسد | می‌بناسیم | می‌بناسید | می‌بناسند | |
| کامل | بناسته‌ام | بناسته‌ای | بناسته‌است/بناسته | بناسته‌ایم | بناسته‌اید | بناسته‌اند | |
| ملموس | دارم می‌بناسم | داری می‌بناسی | دارد می‌بناسد | داریم می‌بناسیم | دارید می‌بناسید | دارند می‌بناسند | |
| التزامی | ببناسم | ببناسی | ببناسد | ببناسیم | ببناسید | ببناسند | |
| آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| خواهم بناست | خواهی بناست | خواهد بناست | خواهیم بناست | خواهید بناست | خواهند بناست | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | ببناس | ببناسید | |||||
| نهی | نبناس | نبناسید | |||||