خره
(خُ رِّ)
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- فَرهُ، نوعی عنایت خداوندی که معتقد بودند شامل حال پادشاهان و مردان نیک و برگزیده میشود.
- نور، فروغ.
- بخش، حصه، نصیب.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(خُ رُ)
- خروه: خ
ریشهشناسی[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(خُ رِ)
مدار یا گردش آب (در مورد آبیاری به کار میرود)
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(خَ رَ)
- گِل و لای چسبنده.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(~.)
اسم[ویرایش]
- توده، تلمبار، روی هم چیده شده.
- ردیف، قطار، پهلوی هم چیده شده.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین