خشن
ظاهر
(خَ ش)
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- اوستایی
- واژه خشن xaŝen این واژه در اوستایی: اَخشَئِنَ axŝaena و به واتای: زبر، درشت، زمخت بوده است. پس پارسی است و نه اربی خشم از ریشه خش میاد، نمونه های دیگر آن خشم=خش ( خشن، زمخت، اخم ) م ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش زخم، اخم، شخم، تخم، مهم، لخم و. . . است ) خشن=خش ( خشم، خراش ) ن ( پسوند نامساز ) خشخش خاشخاش=خشخاش خراش خشاب=خش ( خراش، خشم ) اب ( پسوند نامساز شدن، نمونه دیگرش گواب ( جواب ) ، نواب، جوراب، کباب، کتاب، دولاب، مهراب، مرداب، گوراب ( خراب ) ، سراب، تناب، نوشاب، شاداب، پرتاب، آسیاب، سیراب ) خشت=برا لبه های تیزش از ریشه خش بهریده اند خشک خَش روشنگری: در زبان پارسی سداها مهم نیستند و میتوانند بگردنند مانند: خَش، خِشخِش، خُشک و. . .
صفت
[ویرایش]- درشت، زبر.
- تندخو، نامهربان.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ واژه های اوستا
(خَ شَ)
- مرغابی ای بزرگ تیره رنگ و سفید
- بازی که نه سفید باشد نه سیاه.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ واژه های اوستا
(~.)
- گیاهی است از انواع بوریا که از آن جامه بافند و درویشان پوشند.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ واژه های اوستا
برگردانها
[ویرایش]
|
- ایتالیایی
صفت
[ویرایش]صفت
[ویرایش]- انگلیسی
- woolly
- wooden
- unmennerly
- unmannered
- unkempt
- ungracious
- truculent
- tough
- stour
- stocky
- stark
- sore
- snell
- scraggy
- scabrous
- rude
- rowdy
- rough and ready
- rough
- raucous
- randy
- ragged
- plebeian
- offish
- mauler
- knock kneed
- ironbound
- indelicate
- impolite
- hoarse
- high
- harsh
- gruff
- crusty
- coarse
- churlish
- burry
- brutish
- boorish
- blowzy
- blowsy
- blatant
- bearish
- agrestic
- toughy
- toughie
- shag
- roughneck
- plebe
- pleb
- grout
- coarsen
- boor
- boisterous
- bargee
- scrannel
- horseplay
- hard boiled
- duress
- cornhusking
- coarse grained
- churl
- cacophony
- brusque
- brogan
- bold
- throaty
- shantung
- roughen
- plunk
- cotquean
- tough minded
- harshen
- burly
- dungaree
- escolar