پرش به محتوا

خشن

از ویکی‌واژه

(خَ ش)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • اوستایی
  • واژه خشن xaŝen این واژه در اوستایی: اَخشَئِنَ axŝaena و به واتای: زبر، درشت، زمخت بوده است. پس پارسی است و نه اربی خشم از ریشه خش میاد، نمونه های دیگر آن خشم=خش ( خشن، زمخت، اخم ) م ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش زخم، اخم، شخم، تخم، مهم، لخم و. . . است ) خشن=خش ( خشم، خراش ) ن ( پسوند نامساز ) خشخش خاشخاش=خشخاش خراش خشاب=خش ( خراش، خشم ) اب ( پسوند نامساز شدن، نمونه دیگرش گواب ( جواب ) ، نواب، جوراب، کباب، کتاب، دولاب، مهراب، مرداب، گوراب ( خراب ) ، سراب، تناب، نوشاب، شاداب، پرتاب، آسیاب، سیراب ) خشت=برا لبه های تیزش از ریشه خش بهریده اند خشک خَش روشنگری: در زبان پارسی سداها مهم نیستند و میتوانند بگردنند مانند: خَش، خِشخِش، خُشک و. . .

صفت

[ویرایش]
  1. درشت، زبر.
  2. تندخو، نامهربان.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ واژه های اوستا

(خَ شَ)

  1. مرغابی ای بزرگ تیره رنگ و سفید
  1. بازی که نه سفید باشد نه سیاه.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ واژه های اوستا

(~.)

  1. گیاهی است از انواع بوریا که از آن جامه بافند و درویشان پوشند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ واژه های اوستا

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

صفت

[ویرایش]

aggressivo

scabroso

brusco

rozzo

grossolano

violento

صفت

[ویرایش]

brutale

انگلیسی
woolly