درود

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • /دُرود/

اسم[ویرایش]

اسم

  1. ستایش، ثنا، سلام، آفرین، رحمت، دعا.
  2. به معنی نیایش است که از پروردگار بر راستی و درستی باشد. درود واژه اوستایی است دروَتات ( drvatāt ) با معنی درست و راست. درود می تواند نشانه ای بر تایید و پذیرش هر سخنء رفتار و یا کنشی نیکو و درست باشد و بنوعی بر قبول و پذیرش متقابل مانند هنگامی که با شخصی روبرو می شویم و پس از درو آن فعل نیکو را بر زبان می آوریم. مانند: درود بر شیردلان و دلاوران ایران زمین ویا درود برنسل کوروش و آرش.

و یا در اشعار زیر از فردوسی: ز یزدان و از ما بر آن کس درود که تارش خرد باشد و داد پود.

ز یزدان و از ما برآن کس درود که از داد و مهرش بود تار و پود.

کنون از خداوند خورشید و ماه درودی به جان منوچهر شاه.

ز یزدان ترا باد چندان درود که آن را نداند فلک تار و پود.

درود جهان آفرین بر تو باد بر آن کس که او چون تو فرزند زاد.

به دل خرمی دار و بگذار رود تراباد از پاک یزدان درود.

درود آوریدش خجسته سروش کزین پیش مخروش و باز آر هوش.

وزو باد بر شاه ایران درود خداوند شمشیر و کوپال و خود.


  1. چوب، تخته، درخت بریده شده.
  2. در فارسی پهلوی دروت به معنی صحت و آرامش و درود به معنای آرزوی خیر و برکت می‌باشد.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]