رسم

(رَ)

فارسی

ریشه‌شناسی

• عربی

اسم

1. روش، قاعده، آیین.
2. عادت، عُرف.
3. دستور، ترتیب.
4. نشانی سرای و منزل.

منابع

• فرهنگ لغت معین

(~.)

ریشه‌شناسی

• عربی

مصدر لازم

1. کشیدن شکل یا خطی روی کاغذ، نوشتن، خط کشیدن.

منابع

• فرهنگ لغت معین

اسم

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی:tradition ^en,custom ^en
• فرانسوی:tradition ^fr

انگلیسی

wont

• usage
• tradition
• trace
• order
• mode
• graphics
• drawing
• custom
• whatman
• vogue
• unwritten law
• thews
• sacrament
• point plotting
• plot
• institution
• foreignism
• draw
• depict
• consuetude
• americanism
• curve plotter
• anomalous
• endogamy
• clipboard
• sunna
• cult
• sororate
• blueprint