سانجیدن

فارسی

همچنین ببینید: ارزجیدن؛ کرجیدن؛ سرشجیدن

مصدر

• /سانْجیدَنْ/ سان + ـجیدن

1. فرایند سنجیدن برابری ترتیب/نظم جزءهای درونی دو چیز:

   با سانجیدن می‌توان دریافت که آیا دو چیز آفرینش یکسانی دارند ویا نه.

فعل

سانجیدن

• /سانْجیدَنْ/

1. ترتیب/نظم جزءهای درونی دو چیز را باهم سنجیدن/بررسیدن:

   برای آگاهشتن (آگاه شدن) از همسانی دو چیز می‌توان آن‌ها را باهم سانجید.

‎

گردانش فارسی
بن واژه			سانجیدن
بن ماضی			سانجید
بن مضارع			سانج
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او/آن	ما	شما	آنها/ایشان
	ساده	سانجیدم	سانجیدی	سانجید	سانجیدیم	سانجیدید	سانجیدند
	استمراری	می‌سانجیدم	می‌سانجیدی	می‌سانجید	می‌سانجیدیم	می‌سانجیدید	می‌سانجیدند
	کامل	سانجیده‌بودم	سانجیده‌بودی	سانجیده‌بود	سانجیده‌بودیم	سانجیده‌بودید	سانجیده‌بودند
	التزامی	سانجیده‌باشم	سانجیده‌باشی	سانجیده‌باشد	سانجیده‌باشیم	سانجیده‌باشید	سانجیده‌باشند
	مستمر	داشتم می‌سانجیدم	داشتی می‌سانجیدی	داشت می‌سانجید	داشتیم می‌سانجیدیم	داشتید می‌سانجیدید	داشتند می‌سانجیدند
حال		من	تو	او/آن	ما	شما	آنها/ایشان
	ساده	سانجم	سانجی	سانجد	سانجیم	سانجید	سانجند
	استمراری	می‌سانجم	می‌سانجی	می‌سانجد	می‌سانجیم	می‌سانجید	می‌سانجند
	کامل	سانجیده‌ام	سانجیده‌ای	سانجیده‌است/سانجیده	سانجیده‌ایم	سانجیده‌اید	سانجیده‌اند
	ملموس	دارم می‌سانجم	داری می‌سانجی	دارد می‌سانجد	داریم می‌سانجیم	دارید می‌سانجید	دارند می‌سانجند
	التزامی	بسانجم	بسانجی	بسانجد	بسانجیم	بسانجید	بسانجند
آینده		من	تو	او/آن	ما	شما	آنها/ایشان
		خواهم سانجید	خواهی سانجید	خواهد سانجید	خواهیم سانجید	خواهید سانجید	خواهند سانجید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بسانج			بسانجید
	نهی		نسانج			نسانجید

برگردان

سنجیدن نظم جزءهای درونی

• انگلیسی: compare (en)