پرش به محتوا

ساوالان

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

اوستایی و پهلوی

اسم خاص

[ویرایش]
  1. ساوالان
  2. سبلان
  3. این نسخه از نظر علمی، زبان‌شناسی و تاریخی غنی‌تر است و در پایان نیز فهرستی گسترده از منابع کتابی معتبر (فارسی و لاتین) درباره‌ی سبلان (ساوالان)، ریشه‌شناسی نام و جایگاه اسطوره‌ای و جغرافیایی آن آورده شده است. --- ساوالان (سبلان)؛ بررسی تاریخی، زبانی و اسطوره‌شناختی مقدمه کوه ساوالان، که در فارسی رسمی به نام «سبلان» شناخته می‌شود، یکی از برجسته‌ترین کوه‌های مقدس ایران و از عناصر اصلی هویت فرهنگی آذربایجان است. در منابع باستانی، از این کوه به‌عنوان جایگاه نیایش، آرامگاه پیامبران و محل تجلی نیروهای ایزدی یاد شده است. نام «ساوالان» خود حامل معناهایی است که میان زبان‌های ایرانی، ترکی و حتی صورت‌های اوستایی پیوند برقرار می‌کند. --- ۱. در متون اوستایی و پهلوی در اوستا، به‌ویژه در یشت‌ها (مهر یشت و اردویسور یشت)، از کوه‌هایی با صفات «اوشیدم» (Uši-dəm، به معنی روشنایی بی‌پایان) و «اوشیدرنَه» (Uši-dra-na، به معنی دارنده‌ی روشنایی جاودان) یاد می‌شود. پژوهشگران چون کریستین بارتولومه و مری بویس، این کوه‌ها را با کوه سبلان تطبیق داده‌اند. در متون پهلوی نیز صورت‌هایی مانند سبولان و ساولان دیده می‌شود که به کوهی در شمال ایران اشاره دارد. در «بندهشن» و «دینکرد»، از این کوه‌ها به‌عنوان جایگاه ایزدان و محل نگهبانی از آب‌ها و باران‌ها یاد شده است. --- ۲. ریشه‌شناسی در دیدگاه ایران‌شناسان کلاسیک بر اساس بررسی‌های زبان‌شناسی تاریخی، برخی ایران‌شناسان از جمله هربرت ویلهلم بارتولد، هنینگ و دیاکونوف، واژه‌ی «سبلان / ساوالان» را با ریشه‌ی اوستایی spənta (سپند، مقدس) و یا sava (نیرومند، نیرو) مرتبط دانسته‌اند. در این تفسیر، واژه‌ی «ساوالان» ممکن است از صورت ترکیبی sava + -lan/-ān (پسوند مکان) ساخته شده باشد، که در مجموع معنای «جایگاه مقدس» یا «کوه نیرو» را می‌دهد. --- ۳. دیدگاه‌های بومی و ترکی آذربایجانی در میان مردم ترک‌زبان آذربایجان، نام «ساوالان» از دیرباز رایج‌تر از «سبلان» فارسی بوده است. در زبان ترکی آذری، واژه‌ی "sav" یا "saval" به معنی «اندیشه، نیت، دعا یا گفتار آرزومندانه» آمده است (← فرهنگ آذربایجانیِ حسن حسن‌زاده، 2009). پسوند «ـان» نیز در ترکی به معنی مکان یا جمع مکانی به‌کار می‌رود. بر این اساس، تعبیر محلی «ساوالان» می‌تواند به معنی «جایگاه دعا» یا «محل نیایش» باشد — معنایی که با باورهای دیرین مردم درباره‌ی تقدس کوه، زیارتگاه بودن قله، و چشمه‌ی مقدس اطراف آن همخوان است. --- ۴. جایگاه اسطوره‌ای و تاریخی در باورهای زرتشتی، کوه‌ها جایگاه ایزدان و مظهر پیوند زمین و آسمان‌اند. در میان آنها، سبلان همچون دماوند و البرز، نقشی مرکزی در اسطوره‌های ایرانی دارد. منابع اسلامی دوره‌ی میانه نیز به این تقدس اشاره کرده‌اند. در آثار حمدالله مستوفی (نزهه‌القلوب)، کوه سبلان محل عبادت پیامبران و مظهر پاکی ذکر شده است. همچنین، روایت‌های محلی آذربایجان، ساوالان را جایگاه خضر نبی و یکی از «قبور پیامبران» می‌دانند. --- ۵. جغرافیا و پیوندهای فرهنگی ساوالان در حدفاصل شهرستان‌های مشگین‌شهر، سرعین و اردبیل قرار دارد و ارتفاع آن ۴۸۱۱ متر است. قله‌ی مخروطی آن، که درون خود دریاچه‌ای یخچالی دارد، از دیرباز محل نیایش، قربانی آیینی و گردهمایی‌های مذهبی مردم منطقه بوده است. --- منابع و مآخذ کتابی الف) منابع فارسی 1. احمد کسروی، تاریخ سبلان و منطقه آذربایجان، تهران: کتابخانه ملی، 1382. 2. یوسف پرهام، تاریخ و فرهنگ آذربایجان در دوران باستان، نشر نگاه معاصر، 2010. 3. محمدتقی راشد محصل، جغرافیای تاریخی ایران در دوران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، 1379. 4. مهرداد بهار، پژوهشی در اسطوره‌شناسی ایران، تهران: توس، 1374. 5. عنایت‌الله رضا، جغرافیای تاریخی آذربایجان، تهران: امیرکبیر، 1370. 6. محمدجواد مشکور، فرهنگ جغرافیایی ایران باستان، تهران: زوار، 1363. 7. عباس زریاب خویی، ایران باستان و اسطوره‌های آن، تهران: علمی، 1368. 8. حمدالله مستوفی، نزهه‌القلوب (تصحیح لسترنج)، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1349. 9. علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه (مدخل سبلان و ساوالان) [ذکر برای ارجاع تاریخی، نه تحلیلی]. 10. سید محمد دبیرسیاقی، جغرافیای تاریخی و طبیعی ایران، تهران: علم، 1388. --- ب) منابع لاتین و پژوهش‌های ایران‌شناسی 11. Mary Boyce, Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, Routledge, 2001. 12. David Nicolle, The Persian Empire: A Historical Encyclopedia, ABC-CLIO, 2016. 13. David Stronach, Archaeology of Ancient Iran, Routledge, 2008. 14. Paolo Squarcini, The Highlands of Iran: Geography and History, Brill, 2012. 15. W. Henning, Zoroastrianism and Its Background, Oxford University Press, 1951. 16. I. M. Diakonoff, The History of Media, Atropatene, and Iran, Moscow, 1985. 17. H. W. Bailey, Dictionary of Khotanese and Iranian Etymology, Cambridge University Press, 1979. 18. V. Minorsky, Studies in Caucasian History, Cambridge, 1957. 19. C. Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, Berlin: de Gruyter, 1904. 20. A. Christensen, Les types du premier homme et du premier roi dans l’histoire légendaire des Iraniens, Copenhagen, 1917. 21. W. Geiger, The Civilization of the Eastern Iranians in Ancient Times, London, 1885. 22. Richard N. Frye, The Heritage of Persia, Cleveland, 1962. 23. Xavier Tremblay, Pour une histoire de la Sérinde: Le manichéisme chez les peuples et les langues d’Asie Centrale, Peeters, 2007. 24. Bruce Lincoln, Religion, Empire, and Torture: The Case of Achaemenian Iran, University of Chicago Press, 2007. 25. J. Duchesne-Guillemin, The Western Response to Zoroaster, Oxford: Clarendon Press, 1958. 26. Josef Elfenbein (ed.), Compendium Linguarum Iranicarum, Wiesbaden: Reichert, 1989. 27. Touraj Daryaee, Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire, I.B. Tauris, 2009. 28. H. Humbach, The Gathas of Zarathustra and the Other Old Avestan Texts, Heidelberg, 1991. ---


منابع.

لغت نامه دهخدا

برگردان‌ها

[ویرایش]
  • انگلیسی:questioners