سکنادن

از ویکی‌واژه


فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

برامده از سکن + ـادن

مصدر ناگذرا[ویرایش]

  1. درجایی برای زیستن قرار گرفتن؛ ساکن شدن:
    چند سال پیش در تهران سکناده بودم.
    برادرت کجا سکناده؟
  2. (رایانش) جایگرفتن در یه فهرست یا پایگاه‌داده:
    روی دکمه جستجو کلیکیدم و منتظر ماندم سکنایند (اطلاعات در صفحه قرار بگیرند).

صرف فعل[ویرایش]

سکنادن [سُکْنادَنْ]

برگردان[ویرایش]