طرحیدن
فارسی[ویرایش]
مصدر گذرا[ویرایش]
- طرح چیزی را برای رفعیدن (رفع کردن) خواسته(ها) ارائه دادن.
- (مهندسی نرم‌افزار) طرح یه سیستم نرم‌افزاری را برای رفعیدن نیازهای عملکردی یا غیرعملکردی ارائه دادن:
- یه نرم‌افزار عالی برای مدیرت حساب طرحیدم.
فعل[ویرایش]
طرحیدن
| گردانش فارسی | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | طرحیدن | ||||||
| بن ماضی | طرحید | ||||||
| بن مضارع | طرح | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | طرحیدم | طرحیدی | طرحید | طرحیدیم | طرحیدید | طرحیدند | |
| استمراری | می‌طرحیدم | می‌طرحیدی | می‌طرحید | می‌طرحیدیم | می‌طرحیدید | می‌طرحیدند | |
| کامل | طرحیده‌بودم | طرحیده‌بودی | طرحیده‌بود | طرحیده‌بودیم | طرحیده‌بودید | طرحیده‌بودند | |
| التزامی | طرحیده‌باشم | طرحیده‌باشی | طرحیده‌باشد | طرحیده‌باشیم | طرحیده‌باشید | طرحیده‌باشند | |
| مستمر | داشتم می‌طرحیدم | داشتی می‌طرحیدی | داشت می‌طرحید | داشتیم می‌طرحیدیم | داشتید می‌طرحیدید | داشتند می‌طرحیدند | |
| حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | طرحم | طرحی | طرحد | طرحیم | طرحید | طرحند | |
| استمراری | می‌طرحم | می‌طرحی | می‌طرحد | می‌طرحیم | می‌طرحید | می‌طرحند | |
| کامل | طرحیده‌ام | طرحیده‌ای | طرحیده‌است/طرحیده | طرحیده‌ایم | طرحیده‌اید | طرحیده‌اند | |
| ملموس | دارم می‌طرحم | داری می‌طرحی | دارد می‌طرحد | داریم می‌طرحیم | دارید می‌طرحید | دارند می‌طرحند | |
| التزامی | بطرحم | بطرحی | بطرحد | بطرحیم | بطرحید | بطرحند | |
| آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| خواهم طرحید | خواهی طرحید | خواهد طرحید | خواهیم طرحید | خواهید طرحید | خواهند طرحید | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بطرح | بطرحید | |||||
| نهی | نطرح | نطرحید | |||||