پرش به محتوا

فرو

از ویکی‌واژه

(فَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. پوستین، پوستین روباه.
  2. جامه‌ای که از پوست جانوران سازند؛

جمع

[ویرایش]
  1. فِراء.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(فُ) (ص)

  1. پایین.
  2. به سوی پایین.
  3. به سوی درون یا ژر
  1. دارای وضع یا حالت زیردست.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(فِ رُّ)

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

صفت

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

ترکیبی است از آهن با کمترین مقدار اکسیژن مانند اکسید فرو (FeO)

  1. که گرد سیاه رنگی است که از تجزیة کربنات آهن در پناه هوا و یا احیای اکسید آهن بر اثر ئیدروژن بدست می‌آید.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
unabated