فرگشتن
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /فر/گشتن/
اسم[ویرایش]
فرگشتن
- تکامل یافتن.
متضادها[ویرایش]
- فروگشتن
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | فرگشتن | ||||||
بن ماضی | فرگشت | ||||||
بن مضارع | فرگرد | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | فرگشتم | فرگشتی | فرگشت | فرگشتیم | فرگشتید | فرگشتند | |
استمراری | میفرگشتم | میفرگشتی | میفرگشت | میفرگشتیم | میفرگشتید | میفرگشتند | |
کامل | فرگشته بودم | فرگشته بودی | فرگشته بود | فرگشته بودیم | فرگشته بودید | فرگشته بودند | |
التزامی | فرگشته باشم | فرگشته باشی | فرگشته باشد | فرگشته باشیم | فرگشته باشید | فرگشته باشند | |
مستمر | داشتم میفرگشتم | داشتی میفرگشتی | داشت میفرگشت | داشتیم میفرگشتیم | داشتید میفرگشتید | داشتند میفرگشتند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | فرگردم | فرگردی | فرگردد | فرگردیم | فرگردید | فرگردند | |
استمراری | میفرگردم | میفرگردی | میفرگردد | میفرگردیم | میفرگردید | میفرگردند | |
کامل | فرگشتهام | فرگشتهای | فرگشته/فرگشتهاست | فرگشتهایم | فرگشتهاید | فرگشتهاند | |
ملموس | دارم میفرگردم | داری میفرگردی | دارد میفرگردد | داریم میفرگردیم | دارید میفرگردید | دارند میفرگردند | |
التزامی | بفرگردم | بفرگردی | بفرگردد | بفرگردیم | بفرگردید | بفرگردند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم فرگشت | خواهی فرگشت | خواهد فرگشت | خواهیم فرگشت | خواهید فرگشت | خواهند فرگشت | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بفرگرد | بفرگردید | |||||
نهی | نفرگرد | نفرگردید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
|