پرش به محتوا

ملکه

از ویکی‌واژه

(مَ لَ کِ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  1. ملکة

اسم

[ویرایش]
  1. سرعت ادراک و دریافت ذهن.

جمع

[ویرایش]
  1. ملکات.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  1. ملکة
  1. زن پادشاه، شهبانو.
  2. زنی که پادشاه باشد.
  3. زنی که نمونة بارز یک خصوصیت ظاهری یا باطنی است: ملکه عصمت، ملکه زیبایی و مانند آن.
  4. جنس مادة بالغ و بارور در جامعة حشره‌های اجتماعی (زنبور عسل، موریانه، مورچه)
  5. که کار تخمگذاری را انجام می‌دهد.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

اسم

[ویرایش]
  1. ملکه

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

اسم

[ویرایش]

regina

انگلیسی
rial