نصبیدن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

مصدر گذرا[ویرایش]

  1. یه قطعه/جزء یه دستگاه/ماشین را برای آمودن (آماده استفاده کردن) سر جای مناسبش نهادن:
    دیروز یه فیلتر جدید روی خودروی جدیدم نصبیدم.
    یه نرم‌افزار عالی برای ویرایش تصویر در ویندوزم نصبدم.
    تقریبا همه مردم برای ساده کردن کارهایشان در گوشی‌هایشان نرم‌افزار می‌نصبند.
    نرم‌افزار هه را نصبیده بود.

فعل[ویرایش]

نصبیدن

برگردان[ویرایش]