هرسیدن
فارسی[ویرایش]
مصدر متعدی[ویرایش]
- بریدن شاخههای زاید یه درخت، بهویژه برای افزایش رشد و باردهی:
- هرسیدن درخت در زمستان باعث افزایش رشدش میشود.
- علی درختهای گیلاساش را ابتدای بهار هرسید تا کوتاه شوند.
صرف فعل[ویرایش]
هرسیدن [هَرَسیدَنْ]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | هرسیدن | ||||||
بن ماضی | هرسید | ||||||
بن مضارع | هرس | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | هرسیدم | هرسیدی | هرسید | هرسیدیم | هرسیدید | هرسیدند | |
استمراری | میهرسیدم | میهرسیدی | میهرسید | میهرسیدیم | میهرسیدید | میهرسیدند | |
کامل | هرسیده بودم | هرسیده بودی | هرسیده بود | هرسیده بودیم | هرسیده بودید | هرسیده بودند | |
التزامی | هرسیده باشم | هرسیده باشی | هرسیده باشد | هرسیده باشیم | هرسیده باشید | هرسیده باشند | |
مستمر | داشتم میهرسیدم | داشتی میهرسیدی | داشت میهرسید | داشتیم میهرسیدیم | داشتید میهرسیدید | داشتند میهرسیدند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | هرسم | هرسی | هرسد | هرسیم | هرسید | هرسند | |
استمراری | میهرسم | میهرسی | میهرسد | میهرسیم | میهرسید | میهرسند | |
کامل | هرسیدهام | هرسیدهای | هرسیده/هرسیدهاست | هرسیدهایم | هرسیدهاید | هرسیدهاند | |
ملموس | دارم میهرسم | داری میهرسی | دارد میهرسد | داریم میهرسیم | دارید میهرسید | دارند میهرسند | |
التزامی | بهرسم | بهرسی | بهرسد | بهرسیم | بهرسید | بهرسند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم هرسید | خواهی هرسید | خواهد هرسید | خواهیم هرسید | خواهید هرسید | خواهند هرسید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بهرس | بهرسید | |||||
نهی | نهرس | نهرسید |