پاشیدن
فارسی[ویرایش]
(دَ)
مصدر متعدی[ویرایش]
- ریختن، پراکنده کردن.
مصدر لازم[ویرایش]
- متلاشی شدن.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
فعل[ویرایش]
- افشاندن. گستردن. پخش کردن. پاش دادن. ریختن چیزی بشکل اجزای کوچک بر چیزی دیگر.
گردانش فارسی | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | پاشیدن | ||||||
بن ماضی | پاشید | ||||||
بن مضارع | پاش | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | پاشیدم | پاشیدی | پاشید | پاشیدیم | پاشیدید | پاشیدند | |
استمراری | میپاشیدم | میپاشیدی | میپاشید | میپاشیدیم | میپاشیدید | میپاشیدند | |
کامل | پاشیدهبودم | پاشیدهبودی | پاشیدهبود | پاشیدهبودیم | پاشیدهبودید | پاشیدهبودند | |
التزامی | پاشیدهباشم | پاشیدهباشی | پاشیدهباشد | پاشیدهباشیم | پاشیدهباشید | پاشیدهباشند | |
مستمر | داشتم میپاشیدم | داشتی میپاشیدی | داشت میپاشید | داشتیم میپاشیدیم | داشتید میپاشیدید | داشتند میپاشیدند | |
حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | پاشم | پاشی | پاشد | پاشیم | پاشید | پاشند | |
استمراری | میپاشم | میپاشی | میپاشد | میپاشیم | میپاشید | میپاشند | |
کامل | پاشیدهام | پاشیدهای | پاشیدهاست/پاشیده | پاشیدهایم | پاشیدهاید | پاشیدهاند | |
ملموس | دارم میپاشم | داری میپاشی | دارد میپاشد | داریم میپاشیم | دارید میپاشید | دارند میپاشند | |
التزامی | بپاشم | بپاشی | بپاشد | بپاشیم | بپاشید | بپاشند | |
آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
خواهم پاشید | خواهی پاشید | خواهد پاشید | خواهیم پاشید | خواهید پاشید | خواهند پاشید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بپاش | بپاشید | |||||
نهی | نپاش | نپاشید |
برگردانها[ویرایش]
- ایتالیایی
فعل[ویرایش]
فعل[ویرایش]
- انگلیسی
- strew