پرداختن

از ویکی‌واژه

(پَ تَ)

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

مصدر متعدی[ویرایش]

  1. ادا کردن، کارسازی کردن.
  2. جلا دادن.
  3. به انتها رسانیدن.
  4. شرح دادن.
  5. خالی کردن، خلوت کردن.
  6. دور کردن، جدا کردن.
  7. آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن.
  8. از کاری فارغ شدن.
  9. آماده کردن، ترتیب دادن.
  10. ترک کردن، رها کردن.
  11. توجه کردن، اعتنا کردن.
  12. رفع کردن.
  13. رای زدن، مشورت کردن.
  14. گرفتن، ربودن.
  15. جدا کردن.
  16. مقید شدن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

ایتالیایی

فعل[ویرایش]

pagare

فعل[ویرایش]

sborsare

انگلیسی
shell out