پوشاندن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

مصدر[ویرایش]

  1. مصدر انگیزی پوشیدن؛ کسی را به پوشیدن پوشاکی انگیزیدن (تحریک کردن):
    پوشاندن فقیری به پوشاک نو کاری پسندیده است.
  2. باعث پوششتن (پوشیده‌شدن) چیزی توسط کسی شدن:
    پوشاندن لباس هه به فقیر هه کاری پسندیده بود.
  3. پنهاندن:
    پوشاندن عیب‌های مردم کار پسندیده‌ای است.
  4. پوشیکدن؛ یه لایه روی چیزی کشیدن:
    پوشاندن شیرینی هه با شکلات یکی از رازهای خوشمزه‌شدن‌اشان بود.

فعل[ویرایش]

پوشاندن

  • /پوشانْدَنْ/
  1. فعل انگیزی پوشیدن؛ کسی را به پوشیدن پوشاکی انگیزیدن (تحریک کردن):
    فقیر هه را لباس نو پوشاند.
  2. محرک/انگیزنده پوشیدن پوشاکی شدن:
    لباس هه را به فقیر هه پوشاندم.
  3. پنهاندن:
    علی همیشه عیب‌های مردم را می‌پوشاند.
  4. پوشیکدن؛ یه لایه روی چیزی کشیدن:
    شیرینی‌ها را با شکلات پوشاندم.

برگردان[ویرایش]