کشته

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

(کِ تِ)

صفت مفعولی[ویرایش]

  1. کاشته شده، زراعت شده.
  1. مقتول، هلاک شده.
  2. مهره‌ای که بر اثر ضربت طرف موقتاً از بازی خارج شده (نرد)

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

آوایش ۱[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. آلو، زردآلو، امرود، شفتالو.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(کُ تِ یا تَ)کشته (جمع کشته‌ها)

  1. کسی که به قتل رسیده باشد.

برگردان‌ها[ویرایش]

آوایش ۲[ویرایش]

اسم[ویرایش]

کشته (جمع کشته‌ها)

  1. برگهٔ زردالو، اشتـق
انگلیسی
slain