پرش به محتوا

کور

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /کور/

اسم

[ویرایش]

کور

  1. (مجاز): آنچه به بیرون راه ندارد، مسدود، بسته.
  2. (مجاز): دور از آگاهی و شناخت، بدون تعقل.
  3. (مجاز): خارج از حوزه دید یا کنترل دستگاههای مخصوص.
  4. (مجاز): در هم پیچیده، بازنشدنی، ناگشودنی.
  5. (قدیم): بدون آگاهی و شناخت یا بدون هدف.

صفت

[ویرایش]
  1. انکه چشمش نمی‌بیند، دارای چشم نابینا.
  2. ویژگی چشمی که نمی‌بیند. روشندل.
  • پشتو

  1. خانه.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین