پرش به محتوا

گوز

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(گَ)

ریشه شناسی

اوستایی و پهلوی

اسم

[ویرایش]
  1. گردو، جوز.
  2. واژه گوز معادل ابجد 33 تعداد حروف 3 تلفظ ga ( o ) vaz ترکیب ( اسم ) [مخففِ گوزن پهلوی ( زیست شناسی ) [قدیمی] مختصات ( اِ. )
  3. اجازه بدهید گام‌به‌گام و با ارجاع به منابع معتبر اوستایی، پهلوی و سانسکریت بررسی کنیم تا روشن شود: --- 🔹 ۱. واژه‌ی گوز / گوزن در فارسی میانه و اوستایی در فارسی نو: > گوزن (gawzan) → حیوانی شبیه آهو. در فارسی میانه (پهلوی): > gōzan / gōzanag در متون پهلوی مانند Bundahišn (بندهشن) و Dēnkard واژه‌هایی چون gōz و gōzan به معنی «گاو کوهی / آهو / گوزن» آمده‌اند. (منبع: MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, 1971, p. 35) در اوستایی: > ریشه‌ی این واژه به صورت gau- (به معنی «گاو») آمده است. در اوستایی «gaus» (گاو) وجود دارد و در ترکیبات، واژه‌ی gava- یا gāva- به معنی حیوان شاخ‌دار (اعم از گاو و گاومیش و گوزن) به‌کار رفته است. (منبع: Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, 1904, col. 475–477) در حقیقت، در برخی تحلیل‌های زبان‌شناسی تاریخی: > «گوزن» = gau- + zan یعنی «حیوان شبیه گاو» → گاو کوهی. (cf. Mayrhofer, Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen, Bd. I, p. 479) --- 🔹 ۲. ریشه سانسکریت در سانسکریت، واژه‌ی مرتبط با «گاو» و حیوانات شاخ‌دار چنین است: gó- (गौ) = گاو، حیوان شاخ‌دار، در کل به جانوران نشخوارکننده هم اطلاق می‌شود. (منبع: Monier-Williams, Sanskrit-English Dictionary, 1899, s.v. go) از این ریشه، واژه‌هایی چون goṣa, gomṛga, gośṛṅga و غیره ساخته شده‌اند که معنای «گاو وحشی»، «شاخ گاو»، یا «گوزن‌نما» دارند. بنابراین: > گوزن ← از ریشه‌ی go- (گاو) + پسوند تشبیهی -zan / -sən (در فارسی باستان و میانه رایج). معنی: «مانند گاو» یا «گاو‌مانند» (یعنی حیوان شاخ‌دار کوهی). --- 🔹 ۳. شکل فارسی میانه و فارسی نو مرحله صورت واژه معنی اوستایی gaus (گاو) گاو فارسی باستان gau- گاو فارسی میانه gōz / gōzan گاو کوهی فارسی نو گوزن (gawzan) گوزن --- 🔹 ۴. تفاوت با واژه‌ی ترکی göz / güz در ترکی: göz = چشم. güz = زیبایی، یا فصل پاییز. هیچ ارتباط ریشه‌شناختی با ریشه‌ی ایرانی gau- ندارد. از نظر واجی و معنایی مستقل است و از ریشه‌ی پروتو‌ترکی kӧz / küz می‌آید. (منبع: Clauson, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, 1972, p. 733) --- 🔹 ۵. جمع‌بندی علمی واژه خاستگاه ریشه‌ی اصلی معنی کهن منابع اصلی گوزن فارسی میانه ← اوستایی gau- gau- (گاو) + -zan گاو کوهی / گوزن Bartholomae (1904); MacKenzie (1971); Mayrhofer (1992) گوز (در فارسی قدیم) مخفف گوزن همان ریشه‌ی بالا گاو کوهی لغت‌نامه دهخدا؛ برهان قاطع göz / güz (ترکی) ترکی باستان kӧz / küz چشم / زیبایی / پاییز Clauson (1972) --- 📚 منابع کتابی معتبر: 1. Bartholomae, Christian. Altiranisches Wörterbuch. Strassburg, 1904. 2. MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford, 1971. 3. Mayrhofer, Manfred. Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen. Heidelberg, 1992. 4. Monier-Williams, M. Sanskrit-English Dictionary. Oxford, 1899. 5. Clauson, Sir Gerard. An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish. Oxford, 1972. 6. لغت‌نامه دهخدا، ذیل «گوز» و «گوزن». ---

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(گُ)

  1. چشم، عین.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  1. باد صداداری که از مخرج و ماتحت انسان خارج می‌شود، تیز، ضرطه. ؛ ~ چه ربطی به شقیقه دارد کنایه از: دو چیز نامتجانس و نامربوط، جواب حرف نامربوط. ؛گنده ~ی کردن ادعا کردن، تفاخر بی اصل و اساس کردن.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

فرهنگ کوچک زبان پهلوی

فرهنگ واژه های اوستا

اسم

[ویرایش]

فارسی:گوز عربی:ظرطه انگلیسی:fart(فارت)

آوایش

[ویرایش]

[guz]

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
fart