لنگوته
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- هندی
آوایش[ویرایش]
- /لَنگوتِه/
اسم[ویرایش]
لنگوته
- صاحب بهار عجم گويد: تحقيق آن است که لنگوته لغت هندی است مرکب از لنگ بالکسر به معنی نره و اوت به «واو» مجهول به معنی پناه و پرده و فارسيان «هاء» بدان ملحق کرده و استعمال کنند.(آنندراج)
- اين کلمه را مردم سيام از ما گرفتهاند و به معنی قسمی ازار به کار برند .
- لنگی کوچک که فقرا و درويشان در ميان بندند و بدان ستر عورت کنند: اصل اين لغت لنگکوته بوده ، يک کاف را به جهت سهولت کلام چنانکه رسم پارسيان است حذف کرده اند. (از فرهنگ انجمن آراي ناصری)
مثال[ویرایش]
- دل به فراغت ده و لنگوته بند -- از جهت زر نه به جان پوته بند (شاه داعی).
- برمیکنم بروی ميان بند جانماز -- لنگوته را معارض شلوار ميکنم (نظام قاری).
- برو ای دامک شلوار که بر ديده تو -- راز لنگوته نهان است و نهان خواهد بود (نظام قاری).
- گه به لنگوتهاش کنند بدل -- گه بود زير جامه در قصار (نظام قاری)
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس