لنگوته

از ویکی‌واژه
لَنگ‌اُته، علاف نشستن

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • هندی

آوایش[ویرایش]

  • /لَنگوتِه/

اسم[ویرایش]

لنگوته

  1. صاحب بهار عجم گويد: تحقيق آن است که لنگوته لغت هندی است مرکب از لنگ بالکسر به معنی نره و اوت به «واو» مجهول به معنی پناه و پرده و فارسيان «هاء» بدان ملحق کرده و استعمال کنند.(آنندراج)
    لنگوته ممکن است به دو قسمت لَنگ به معنی علافی، بیکاری، و اِوته به معنی نشستن و انتظار کشیدن باشد؛ اصل اصطلاح فرهنگ آذرگشسپی بوده و تا سرزمین هندوستان نفوذ نموده است. اغلب هندوها حالت نشسته دارند، انگار منتظر کسی یا چیزی هستند و لنگوته همین نشست را بیان می‌کند.
  2. اين کلمه را مردم سيام از ما گرفته‌اند و به معنی قسمی ازار به کار برند .
  3. لنگی کوچک که فقرا و درويشان در ميان بندند و بدان ستر عورت کنند: اصل اين لغت لنگکوته بوده ، يک کاف را به جهت سهولت کلام چنانکه رسم پارسيان است حذف کرده اند. (از فرهنگ انجمن آراي ناصری)

مثال[ویرایش]

  1. دل به فراغت ده و لنگوته بند -- از جهت زر نه به جان پوته بند (شاه داعی).
  2. برمی‌کنم بروی ميان بند جانماز -- لنگوته را معارض شلوار ميکنم (نظام قاری).
  3. برو ای دامک شلوار که بر ديده تو -- راز لنگوته نهان است و نهان خواهد بود (نظام قاری).
  4. گه به لنگوته‌اش کنند بدل -- گه بود زير جامه در قصار (نظام قاری)

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس